مقایسه BPMS با سیستم ساز

لزوم بررسی تحلیلی مقایسه سیستم ساز و BPMS

در سالیان اخیر در حوزه زیرساختهای توسعه نرم افزار و پیاده سازی فرآیند، همواره دو واژه توسط شرکتهای توسعه دهنده و همچنین شرکتها و سازمانهای استفاده کننده مورد استفاده بوده است که شاید تلقی های مختلف و متفاوتی در بین این ذینفعان از این دو واژه وجود داشته است: سیستم ساز و BPMS.

با توجه به اینکه هنوز هم این دو مفهوم و مشابهت و یا تفاوتهای آن برای بسیاری از دست اندرکاران امر و کسانی که به دنبال تهیه و یا حتی تولید این نوع محصولات هستند شفاف نیست، بر آن شدیم که در این بخش به توضیح و تبیین این دو مفهوم و همچنین ویژگیها، تشابه و تمایزهای آن بپردازیم.

در ادامه موضوع سعی میکنیم هم از لحاظ بررسی فلسفه و منشا شکل گیری این دو محصول و هم از حیث فنی و امکاناتی بررسی دقیقی در این خصوص انجام شود.

بررسی فلسفه شکل گیری سیستم ساز و BPMS

مشخصا در خصوص فلسفه و منشا شکل گیری سیستم ساز و BPMS باید گفت سیستم ساز مفهومی است که برای اولین بار توسط شرکت برسا نوین رای در سال 1385 مطرح گردید و هدف اولیه از آن حذف کد از فرآیند توسعه نرم افزار و جایگزینی آن با مدلسازی بوده است.

در واقع شرکت برسا نوین رای از سال 1385 به دنبال ساخت پلتفرمی برای تولید نرم افزار بود که در آن کد وجود نداشته باشد و تمامی بخشهای مورد نیاز، بدون نیاز به کدنویسی قابل توسعه باشند. این مفهوم در سالهای رشد و توسعه سیستم ساز تاکنون به عنوان یک ایده آل همواره مطرح بوده و یکی از محورهای توسعه خود ابزار سیستم ساز، کاهش کدهای مورد نیاز برای تکمیل سیستم ها بوده است. هر چند در سالهای بعد، توجه وسیعتری به نیازهای توسعه نرم افزارهای سازمانی در سیستم ساز اتفاق افتاد و جنبه¬های متعددی در این خصوص مورد توجه قرار گرفت.

بنابراین اجمالا میتوان گفت در سیستم ساز تمامی ابعاد و جنبه های توسعه نرم افزارهای سازمانی مورد توجه بوده است نه صرفا موضوع فرآیند و ارتباط پذیری سامانه ها. البته قطعا موضوع فرآیند و یکپارچه سازی نیز بخشی از نیازهای توسعه نرم افزار در سازمان میباشد، اما جنبه های متعدد دیگری مانند حوزه اطلاعات، محاسبات، گزارشات، مدیریت فرآیند تولید نرم افزار، توجه به سامانه ها و فرآیندهای آماده و به روشها، پورتالهای و واسطهای کاربری متنوع و بروز و بسیاری موارد دیگر در کنار موضوع فرآیند از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند و در موفقیت یک سازمان برای پوشش نیازهای حوزه نرم افزارهای سازمانی موثر و کلیدی خواهند بود.

اما در مورد BPMS ها میتوان گفت این مفهوم ابتدا در کشورهای صنعتی و آمریکا، عمدتا در راستای پیاده سازی تحلیلهای فرآیندهای سازمانی و عمدتا مبتنی بر فلسفه ارتباط پذیر نمودن سامانه ها تشکیل شد. در واقع BPMS مدل بالغ و کامل شده workflow در نظر گرفته میشد که تمامی تمرکز آن بر ارتباط پذیر نمودن سامانه ها شکل گرفته بود. در این رویکرد اصولا BPMS مسئولیت و رسالتی در خصوص توسعه سیستم های عملیاتی نداشته و صرفا به موضوع مدلسازی و پیاده سازی فرآیند میپردازد. بنابراین مشخص است که این نگاه بخشی از موضوعی است که در سیستم ساز دنبال میشد و عملا سیستم ساز شرح وظیفه وسیعتری را برای خود در نظر گرفته بود.

البته لازم به ذکر است عمده شرکتهای بزرگ ارائه کننده BPMS در سالهای اخیر، به سمت توسعه پلتفرمهای خود رو آورده اند که از آن با عنوان جدید Low Code Development Platform یاد میکنند. گویی این شرکتها نیز به این نتیجه رسیده اند که پیاده سازی فرآیند بدون توجه به سایر ابعاد نیازمندیهای این حوزه نمیتواند بصورت کامل موفق باشد. بنابراین رویکردی که شرکت برسا از سال 1385 در خصوص توسعه پلتفرم سیستم ساز در پیش گرفت، در سطح جهانی نیز تحت عنوانی نظیر Low Code پیگیری شد و در سالیان اخیر رشد قابل توجهی داشته و البته پیش بینی های آینده برای این صنعت بسیار وسیع میباشد.

تقابل نگاه وظیفه گرا، فرآیندگرا

از لحاظ نوع تحلیل سازمانی و بررسی ابعاد معماری سازمانی در خصوص سامانه های اطلاعاتی قدیمی و نوع نگاه فرآیندی که در نرم افزارهای BPMS دنبال میشود، میتوان به تقابل نگاه وظیفه گرا و فرآیندگرا و همچنین بررسی نوع تفکر و طرز نگاه سیستم سازی پرداخت.

بطور کلی تمامی سامانه های جامع و سیستم های یکپارچه اصولا بر مبنای ساختار وظیفه گرا (functional) استوار هستند. در این نوع نگاه که مبتنی بر تشکیل ساختارهای سازمانی سلسله مراتبی، تعریف شرح مشاغل و تشکیل وظیفه های شغلی مشخص برای هر سمت سازمانی شکل گرفته است، هر سیستم اطلاعی بخشی از وظایف سمتها و ساختارها را برعهده میگیرد.

به عنوان نمونه سامانه هایی در حوزه های مالی، اداری، منابع انسانی، فروش، لجستیک، تدارکات، مدیریت پروژه و … شکل میگیرند که هر سیستم تقریبا عملکرد یک واحد سازمانی را در بر میگیرد و برای پوشش نیازهای یک یا چند سمت سازمانی طراحی شده است.

معمولا در این نگاه، ارتباط بین سامانه ها نهایتا در موضوع ارتباط داده معنادار میشود و عملا گردش کار به معنای واقعی و یا ارتباط معین و تعریف شده بین واحدها دیده نمیشود. البته چون در این نوع سامانه ها، داده هویت تعریف شده ای دارند و عملیات اجرایی واحدها در حدود زیادی پوشش داده میشود، این نگاه برای سالیان متوالی و حتی در حال حاضر نیز به عنوان یک رویکرد طراحی مورد استفاده و توجه قرار گرفته است.

در نقطه مقابل نگاه تحلیل فرآیندگرا تعریف شده است که تلاش مینماید ضعف و نقصان مدل وظیفه گرا در تحلیلهای سازمانی را پوشش دهد. شاید مهمترین ایرادی که در نگاه وظیفه گرا به آن اشاره میشود عدم تمرکز بر نتایج سازمانی و انتظار نهایی از عملیات سازمانی است.

در واقع تمامی وظیفه ها برای تحقق اهداف سازمان تشکیل شده اند، اما از آنجا که در مدل وظیفه گرا تمرکز هر شخص و واحد صرفا بر وظیفه خود میباشد، عملا واحدها به نتیجه نهایی کار توجه نداشته و ممکن است برآیند کلی تمامی فعالیتهای صورت گرفته، خروجی مد نظر سازمان نباشد.

اما در نگاه فرآیندگرا سعی بر آن است که به جای تمرکز بر فعالیتهای جزیره ای، کلیت نیازها در قالب فرآیندهای یکپارچه طراحی گردیده و ارتباط بخشهای مختلف برای رسیدن به نتیجه نهایی و مقصود اصلی سازمان رصد و پیگیری گردد. در این خصوص طراحی شاخصهای عملکردی برای رصد وضعیت اجرای فرآیندها و فعالیتها از بخشهای کلیدی و اصلی معماری میباشد.

فرآیند در مقام تحلیل در مقایسه با فرآیند در مقام پیاده سازی

در ادامه مباحث بخش قبل در خصوص مدل معماری فرآیندگرا، میتوان به این نکته اشاره کرد که اصولا نگاه تحلیل سازمان از منظر فرآیندی بسیار موفق بوده و به خوبی میتواند در لایه های تعریف شده عملیات سازمان را مدلسازی نماید. البته برای یک تحلیل کامل فرآیندی لزوما بایستی مدلهای داده، نحوه ارتباط داده با هم، نحوه ارتباط داده و فرآیند، نحوه تاثیرگزاری داده ها و فرآیندها بر روی یکدیگر، گزارشات مورد نیاز، تحلیل داده های سازمانی و … نیز مورد توجه قرار گیرد.

اما نکته حائز اهمیت این هست که نرم افزارهای BPMS سعی میکنند که سازمان را بصورت کاملا فرآیندی و معمولا بدون در نظر گرفتن سایر ابعاد نیازهای حوزه آی تی و فناوری اطلاعات مدلسازی نمایند که این مساله شاید یکی از نقاط ضعف نگاه BPMS به پیاده سازی فرآیندهای سازمانی باشد.

در واقع زمانی که ما میخواهیم از یک ابزار BPMS برای پیاده سازی فرآیندهای تحلیل شده استفاده نمائیم با مسائل متفاوتی شبیه مدلسازی داده، نیاز به گزارشات سازمانی، پیاده سازی ساختارهای پایه سازمانی و بسیاری مسائل دیگر برخورد خواهیم کرد که در بسیاری از ابزارهای این حوزه ممکن است راهکاری برای آن تعریف نشده باشد. بصورت خلاصه میتوان گفت اکثر BPMSها الزامات مدلهای وظیفه گرا را نادیده گرفته و صرفا به پیاده سازی فرآیند پرداختند که شاید به عنوان یکی از نقاط ضعف اکثر این ابزارها قابل طرح باشد.

معماری سیستم سازی، تلفیق دو نگاه وظیفه گرا و فرایندگرا

در معماری سیستم سازی تلاش بر استفاده از مزایای مدلهای تحلیل معماری سازمانی و اجتناب از مشکلات بررسی شده میباشد. در واقع میتوان گفت هیچ یک از مدلهای وظیفه گرا و یا فرآیندگرا به تنهایی نه کاملا درست و نه کاملا اشتباه هستند. بلکه هر یک به یک جنبه از نیازهای فعالیتهای سازمانی میپردازند.

اگر بخواهیم نیازهای سازمان را از منظر کارشناسان و پرسنل نگاه کنیم مدلهای وظیفه گرا تعریف دقیق و مشخصی از وظایف یک شخص و یا موقعیت شغلی ایجاد میکنند. بنابراین در نگاه پائین به بالا به فعالیتهای سازمان، نگاه وظیفه گرا دقیق و دارای چارچوب مشخص اجرایی میباشد.

اما زمانی که در یک نگاه بالا به پائین سازمان را از منظر اهداف تعریف شده تحلیل نمائیم، نگاه فرآیندگرا به خوبی میتواند فرایندهایی که قرار هستند منجر به تحقق اهداف شوند را ترسیم مینماید. از این منظر میتوان تحلیلهای دقیقی راجع به فرآیندهای اضافی، اصلاح روشهای اجرایی، پیگیری مستمر شاخصها و … داشت تا سازمان بتواند با کمترین هزینه به اهداف تعریف شده خود دسترسی پیدا نماید.

بنابراین منطقی ترین تحلیل به منظور اینکه هم بتوان نیازهای فرآیندگرایی را پوشش داد و هم بتوان نیازهای حوزه های کارشناسی و اجرایی را فراهم آورد، تلفیق این دو نگاه میباشد. به همین منظور در مدل معماری سیستم سازی مفهوم سامانه های اطلاعاتی فرآیندگرا به عنوان کلیدی ترین مفهوم در تحلیل و طراحی سامانه ها بکار گرفته شده است. این مفهوم یکی از پیشرفته ترین و بروزترین مدلهای طراحی معماری سازمانی میباشد که میتواند تمامی جنبه های مورد نظر اطلاعاتی، فرآیندی و نظارتی را همزمان محقق نماید. همچنین توسعه پذیری و تغییرپذیری زیرساخت سیستم ساز نیز توانسته است در اجرایی نمودن این نوع معماری در سازمانها با موفقیت عمل نموده و منجر به ایجاد نمونه های موفق متعددی در این حوزه گردد.

تجربه شرکت برسا در ارائه سامانه های یکپارچه با دو جنبه اصلی فرآیندگرایی و تغییرپذیری یکی از تحولات اساسی در زمینه توسعه سیستم های اطلاعاتی محسوب گشته و دارای نمونه های متعدد موفق در این حوزه میباشد که در بخش بررسی نمونه های پروژه های انجام شده و تجارب مشتریان به آن خواهیم پرداخت.

مقایسه ابعاد فنی سیستم ساز و BPMS

با توجه به مطالب گفته شده در خصوص جایگاه سیستم ساز و BPMS و نوع نگاه بکار رفته در طراحی آنها، میتوان به برخی مشابهت ها و تفاوتها در آنها اشاره کرد.

مشخصا در حوزه BPMS عمده امکانات حول محور فرآیند شکل میگیرد. با توجه به اینکه در چند سال اخیر استاندارد BPMN2 به عنوان یک استاندارد جهانی در حوزه مدلسازی فرآیند به کار گرفته شده است، طبیعتا عمده BPMSهای مطرح این استاندارد را پوشش داده و تلاش میکنند که در این مورد تکامل لازم را داشته باشند.

البته نظارت بر اجرای فرآیند نیز یکی از موضوعاتی است که در BPMSها به عنوان یکی از ماژولهای مهم مطرح میباشد. همچنین ابزار شبیه سازی فرآیند و سایر متعلقات این حوزه نیز مورد توجه برخی ابزارها بوده اند. در مدل معماری سیستم ساز، حوزه فرایند به عنوان یکی از محورهای توسعه سامانه مورد توجه میباشد. در حالیکه هدف از ارائه سیستم ساز ایجاد یک پلتفرم جامع توسعه نرم افزار میباشد. عملا در مفهوم و مبانی سیستم سازی، هر موضوعی در حوزه تولید سیستم ها و فرآیندها میتواند مورد توجه باشد.

مثال متعددی نظیر مدلسازی داده های سازمانی خصوصا داده های پایه و اصلی (Master Data)، موضوعات مختلف گزارش سازی و بهره برداری از اطلاعات، تیم سازی تولید، توزیع سرور، موضوعات متعدد حوزه امنیت اطلاعات، ارتباط با انواع سرویسهای مکمل مانند سرویسهای سخت افزاری، اطلاعات مکانی، پیام رسانهای سازمانی، ارتباط با پورتال و … همگی در مسائل مرتبط با پلتفرم توسعه نرم افزار قرار گرفته و نیازمند ارائه پاسخ مناسب در معماری سیستم سازی میباشند. بنابراین بطور خلاصه میتوان گفت تمام آنچه BPMSها بر آن تمرکز میکنند معمولا بخش کوچکی از کلیتی است که در یک سیستم ساز دنبال میشود.

تغییر رویکرد مدعیان جهانی BPMS به Low Code Development

همانطور که ذکر شد نوع نگاه BPMS به کلیت نیازهای نرم افزاری سازمانها، نگاهی محدود و صرفا بر اساس مدل فرآیندی میباشد. در حالیکه ساختارهای وظیفه ای و مسائل مرتبط با آن و همچنین سایر بخشهای نیازهای نرم افزارهای سازمانی نیز میتواند مورد توجه این ابزارها قرار گیرد.

بررسی رویکرد شرکتهای مدعی و پیشگام در این زمینه کاملا چرخش از موضوع BPMS به Low Code و ترکیب امکانات هر دو حوزه را نشان میدهد.

در واقع شرکتهای ارائه کننده BPMS هم به خوبی دریافتند که برای توسعه بازار محصولات خود و پوشش بیشتر نیازهای مشتریان باید از قالب صرفا فرآیندی خارج شده و به سمت توانمندی توسعه نرم افزار حرکت کنند. بنابراین رویکرد سیستم سازی در این زمینه یک رویکرد کاملا جهانی و منطبق بر روالهای در پیش گرفته شده توسط شرکتهای مطرح بین المللی میباشد.