ابزارها کمک می کنند تا ما کارها را راحت تر و سریعتر انجام دهیم، حتی نقش قسمتی از مهارتهای ما را هم ایفا می کنند. تحلیل گران کسب و کار هم از ابزارهای مختلفی استفاده می کنند از انواع ابزارهای جمع آوری نیازمندیها گرفته تا انواع ابزارهای مدلسازی و تحلیل. به شکلی که با خواندن یک کتاب خوب در زمنیه تحلیل کسب و کار یا سیستم یک نفر به راحتی می تواند نقش یک تحلیل گر را ایفا نماید. اما یک تحلیل گر آماتور!

مثل هر شغل دیگری در یک جمله می توان تفاوت یک تحلیل گر خبره و آماتور را در تفاوت تجربه های آنها خلاصه کرد. اما این تفاوتها در کجا بروز می کند.

  • جلسات مصاحبه استخراج نیازمندیها : شاید تعامل با انسانها پیچیده ترین بخش از فعالیتهای یک تحلیل گر کسب و کار باشد. به طور متوسط برای استخراج نیازمندیهای یک نقش نیاز به برگزاری دو جلسه مصاحبه یک ساعته وجود دارد. این عدد در مورد تحلیل گران آماتور حداقل به سه جلسه افزایش پیدا می کند. جلسات مصاحبه نباید خشک و کسالت آور باشد، باید مصاحبه شونده ترغیب به اظهارنظر شود و به او کمک شود مواردی از نیازمندیها که در پس ذهنش وجود دارد اما در حالت عادی مجال بروز پیدا نمی کند را بتواند بیان کند. عموما تحلیل گران آماتور به صحبتهای صریح فرد مصاحبه شونده توجه می کنند و در پی کندوکاو نیازمندیهای واقعی وی از پس حرف ها و اشاراتی که شاید فقط یکبار اعلام می شود نمی روند. آنها فقط به دنبال پاسخ صریح جواب سوالهایشان از طرف مقابل هستند غافل از اینکه حداقل ۳۰ تا ۴۰ درصد نیازمندیهای واقعی یک فرد را خود وی نیز به درستی نمی داند! و باید به تدریج به آن برسد و اگر این اتفاق در ابتدای پروژه نیافتد، هزینه های سنگینی به پروژه تحمیل می شود.

  • کیفیت مدلسازی : هر چند یک تحلیل گر آماتور به زبان نمادگذاری آشناست اما مدلسازی فراتر از استفاده از نمادهاست. خوانایی و درک مدل، که از طریق چیدمان مناسب المانها و استفاده از عبارات و جملات صحیح محقق می شود باعث می شود که ذینفعان ارتباط بهتری با مدلها برقرار کنند. حتی شکل ارائه این مدلها و توضیح و تشریح آنها در جلسات با ذینفعان اهمیت دارد. یک تحلیل گر حرفه ای به مراتب مدلهای کاربردی تر نسبت به یک تحلیل گر آماتور تهیه می کند.

  • ارائه راهکار : شاید مهمترین بخش فعالیت یک تحلیل گر کسب و کار، ارائه ماحصل تلاشهایش در قالب یک راهکار باشد. این راهکار از ترکیب خلاقیت، فناوری های در دسترس و تجربه راهکارهای گذشته حاصل می شود. رسیدن به یک راهکار بهینه که در آن همه جنبه ها رعایت شده باشد، که از یک سو نیازمندیها را پوشش دهد از طرف دیگر با فضای و شرایط کاری سازمان هماهنگی داشته باشد و از سویی نیم نگاهی به توسعه های آتی داشته باشد به هیچ وجه کار ساده ای نیست. طبیعتا خروجی یک تحلیل گر آماتور در این بخش ضعیف تر از یک تحلیل گر حرفه ای است.

هدفم از طرح این موضوع بیشتر آن بود، تحلیل گر آماتور به ویژگی هایی که آنها را به یک تحلیل گر حرفه ای تبدیل می کنند توجه کنند و در این مسیر گام بردارند. قطعا هر کاری خاک خوردن دارد و پله های ترقی به مرور طی می شوند به شرط تلاش و تحرک انشاالله


لینکهای پیشنهادی